۳ نتیجه برای اقتصاد رفتاری
داود منظور، مجتبی طاهری،
دوره ۲۱، شماره ۶۸ - ( ۱۰-۱۳۹۲ )
چکیده
ارائه تحلیلهای واقعگرایانه در خصوص پدیدههای اقتصادی مستلزم درنظرداشتن محدودیتها و پیچیدگیهای رفتار انسانی است. در اقتصاد متعارف به دلایل متعددی فرض عقلانیت سنگبنا و پیشفرض اصلی تمام نظریههای اقتصادی را تشکیل میدهد. فرض عقلانیت اقتصادی منجر به برخی سادهسازیها در تحلیل اقتصادی میشود که باعث فراموشی سپرده شدن ملاحظات رفتاری انسانهای واقعی میگردد. برخی اقتصاددانان متعارف الگوهای مبتنی بر فرض عقلانیت را بهدلیل سهولت استفاده ترجیح میدهند. برخی دیگر چنین استدلال میکنند که مجموعهای از عوامل بازاری و غیربازاری از جمله رقابت، تکامل و یادگیری و تصمیمگیران اقتصادی را ناگزیر به سمت رفتار عقلانی سوق میدهند. با این وجود، نشان میدهیم که تنها با فرض عقلانیت و بدون در نظر گرفتن سایر عوامل بهویژه محدودیتهای رفتاری و روانی تصمیمگیران نمیتوان تحلیل واقعگرایانهای از رفتار اقتصادی ارائه نمود. در این راستا به معرفی سه محدودیت رفتاری اساسی خواهیم پرداخت که در تحلیلهای اقتصادی میبایست مورد توجه قرار گیرد: کراندار بودن عقلانیت، کراندار بودن اراده انسانی و کراندار بودن منفعتطلبی. برخی اقتصاددانان کوشیدند با تلفیق نظریههای دو رشته اقتصاد و روانشناسی به تحلیل رفتار نهادهای اقتصادی بپردازند. این تلفیق منجر به ایجاد یک حوزه مطالعاتی با عنوان اقتصاد رفتاری شده است. روندی که تلفیق اقتصاد و روانشناسی تاکنون پیموده است را میتوان به سه دوره اقتصاد رفتاری قدیم، دوران گذار و اقتصاد رفتاری نوین تقسیم نمود که بررسی این سه دوره آخرین دستیافتهها در زمینه اقتصاد رفتاری موضوع دیگری است که این مقاله به آن میپردازد.
شهرزاد احمدی، علیرضا معطوفی،
دوره ۲۸، شماره ۹۵ - ( ۹-۱۳۹۹ )
چکیده
هدف از این پژوهش بررسی عقلانیت اقتصاد رفتاری در حسابداری ذهنی با مطالعه اقتصاد آزمایشگاهی می باشد. بدون تردید انسان اقتصادی که ویژگی بنادین آن عقلانیت است، نقطه آغاز تحلیل های اقتصادی است. در اقتصاد متعارف فرض عقلانیت سنگ بنا و پیش فرض اصلی تمام نظریه های اقتصادی را تشکیل می دهد. اما، منتقدان عقلانیت اقتصادی استدلال می کنند که عاملان اقتصادی گاهی از خود رفتارهای غیرعقلانی بروز می دهند که می تواند به دلیل قابلیت های ذهنی محدود باشد. اقتصاد رفتاری که عموما برپایه طیقه بندی های انتزاعی شکل گرفته است به چارچوب های کلی حسابداری ذهنی پرداخته است. در این پژوهش با فراهم کردن یک محیط آزمایشگاهی و استفاده از سی بازیگر، یک آزمایش اقتصادی طراحی شد. اقتصاد آزمایشگاهی با استفاده از آزمایشات کنترل شده به ارزیابی فرضیات و نظریات رفتاری می پردازد. نتایج بیانگر آن است که بین عقلانیت رفتار اقتصادی و حسابداری ذهنی رابطه معناداری وجود دارد. این پژوهش بیان می کند که تنها با فرض عقلانیت و بدون در نظر گرفتن سایر عوامل به ویژه محدودیت های رفتاری تصمیم گیرندگان نمی توان تحلیل واقع گرایانه ای از رفتارهای مالی افراد ارائه نمود. با توجه به تعداد معدود پژوهش هایی که در زمینه اقتصاد رفتاری صورت گرفته است، پژوهش حاضر می تواند باعث شناخت بهتر رفتارهای مالی با منشا حسابداری ذهنی شود.
دکتر سعید راسخی، خانم الهام ذبیح زاده، دکتر مانی موتمنی،
دوره ۳۲، شماره ۱۰۹ - ( ۳-۱۴۰۳ )
چکیده
با پیشرفت تکنولوژی و توسعه یافتگی و امکان جانشینی بیشتر انرژی، وابستگی به برق بطور روزافزون افزایش پیدا کرده است. از آنجا که بخش خانگی یکی از بزرگترین مصرفکنندگان برق محسوب میشود، درک رفتار این دسته از مصرفکنندگان برای مدیریت مصرف برق و کاهش آلایندگیهای ناشی از تولید برق ضروری است. هدف اصلی مطالعه حاضر، ارزیابی رفتاری مصرف برق خانگی در کنار عوامل اقتصادی تعیین کننده آن بر اساس مدل تئوری رفتار برنامهریزیشده (TPB) میباشد. در این راستا، برای ارزیابی قصد ساکنان بخش خانگی در صرفهجویی برق و توضیح رفتارهای صرفهجویی برق، ارتباط عوامل قیمتی و جامعه شناختی با قصد صرفهجویی بررسی شده است. برای آزمون فرضیه تحقیق مبنی بر اثر معنادار و مسلط عوامل رفتاری بر مصرف برق خانگی، از معادلات ساختاری استفاده شده است. دادههای تحقیق از طریق یک مطالعه میدانی شامل ۴۰۵ آزمودنی(بر اساس آماره کوکران اورکات) از مشترکان بخش خانگی استان مازندران جمعآوریشده است. بر اساس نتایج تحقیق حاضر، ضرایب مسیر برای نگرش ۴۴۲/۰، کنترل رفتار درک شده ۳۲۳/۰، هنجار ذهنی ۱۲۸/۰ بهدست آمده است. این در حالی است که ضریب مسیر قیمت برق معادل ۱۲۱/۰ (پایین تر از هنجار ذهنی) برآورد شده است که نشانگر اهمیت معنادار ولی کمتر از عوامل رفتاری میباشد. همچنین بر اساس یافتههای این مطالعه، ضریب مسیر برای قصد صرفهجویی برق معادل ۶۱۷/۰ بهدست آمده است که دوباره نشان دهنده اهمیت قابل توجه عوامل رفتاری در مصرف برق میباشد. بر اساس نتایج این تحقیق، توصیه میشود سیاستگذار برای کنترل مصرف برق، در کنار عوامل قیمتی، به عوامل رفتاری نیز توجه ویژه داشته باشد. به عنوان نمونه در چارچوب رویکرد تلنگر، طراحی قبوض بر اساس الگوهای رفتاری و ارسال گزارشهای ماهانه و فصلی در جهت مقایسه میزان مصرف ساکنان با همسایگان میتواند تأثیر قابل توجهی بر کاهش مصرف برق داشته باشد. این موضوع نه تنها به حفاظت از منابع و محیط زیست کمک میکند بلکه اثرات منفی توزیع درآمدی ناشی از افزایش قیمت برق را نیز کاهش دهد.